دوستی داشتم که یکی از آرزوهاش این بود که مورچه میشد و میرفت روی تن یک دختر بلوند و 24ساعت کامل تموم بدنشو گاز میگرفت!
ادامه مطلب را از دست ندهید! ارتباط تنگاتنگی با این پست داره!
------------------
این نوشته از مجید که خیلی دوسش دارم! هم مجید را هم نوشته اش را!
نوشته اش را همینجا میارم!
اگه قدرتشو داشتم...
روح م رو خرد می کردم: هر ذره شو تو وجود یه مورچه...
تموم مورچه ها می شد :"من"
آی دخترا..چه حالی می داد از تنتون گاز بگیرم..من مورچه...
نامردا نکشید ما رو..
به این دید نگاه کنید که عاشقتون گازتون میگیره
-------------------------------------------
چون ممکنه ناموسی بشه(!) و من از نویسنده اجازه نگرفتم فعلا بدون لینک، نوشته خود نویسنده را میگذارم، اگر این پست را خواند و اجازه را صادر فرمود لینک ایشان را هم میگذارم!
ببخشید بغض گلوی من رو گرفته...خیلی سخته بیانش...فکر نمیکردم همه چیز انقدر ساده تموم بشه...خیلی ساده...در حدی که من تورو نادیده بگیرم...تویی که از صبح با من بودی...تووی جلسه ی کتاب خوانی...اون لذتی که بعد از پایان برنامه بردم...همه این ها توطئه ای بود که من با این جنونی که از دیشب به سرم افتاد دست به یک قتل شوم بزنم...یک قتل خونین...کشتن مورچه ای که از صبح روی گردنم بود!
فکر نکنم لازم باشه بگم نویسنده نوشته های به رنگ آبی یک دختر است!
-------------------------------------
یعنی من خودم وقتی یک نگاهی به این پست میکنم دهنم باز میمونه! پسرهایی که دوست دارن مورچه بشوند و دخترایی که مورچه رو تنشونه دستاشون بالا!
دنیای عجیبیه مجتبی.
پسرهایی که مورچه میشن.
دخترهایی که مورچه میکشن.
فرقش فقط سر حرف کافه.
نکنه اون مورچه هه مجید بوده!!خاک وچووک از مجید خبر نداری؟ حالش خوبه؟در سلامتیه کامل به سر میبره هو؟
من یه چیزی بگم البت...نه چشم آبیم نه مو بلوند !!من الی خانوم چشم عسلی مو مشکی!!مورچه ها ما رو دوس ندارند یعنی ؟با همین مشخصات ذکر شده
مورچه ؟
چه آرزوهایی می کنین شما پسرا
سلام
بعضی وقتا فکر میکنیم چه کار بکنیم تا به دخترا نزدیک بشیم.مثل همین قصه مورچه و این حرفا.ولی فقط کافیه یکم خودمون باشیم .یه مرد .اونوقت ببین چندتا دختر که ارزشش رو دارن برات میمیرن.
از دست تو مجتبی
این پستا رو نذاری تعجب داره!!!
هردوش
بین آشنا و فامیل و دوستان نزدیک و تو خونه:علیرضا
توی دانشکده و بین همکلاسی و استاد و شناسنامه:محمود
مورچه؟؟ وای خدا فکر این پسرا تا کجاها میره.. چه آرزوهایی دارن..
خیلی خوب بود.. سوژه شد..
باز خوبه دلتون نمیخواد مگس بشید و وز وز کنید !!!
اونوقت ما هی باید با مگس کش( اعم از دیجیتال و پلاستیکی!!!) به شکارتون می نشستیم !!
میشه بیای و بهم سر بزنی!
میگم لینکت کردما!
آپتم باحال بود
جووووووووووووونم
ای کاش می شد که بشه
کوووووووووووونی
من پشمالوی تو نیستم
ولی مرسی از خوبیای من میگی-بوس
من دارم با کمک تو جهانی میشم...زبون درازی
خدا منو ببخشه چند باری پس دست به قتل زدم ... ای داد بیداد نمیشد زودتر این پستو بزاری بلکه من دستم به خون عشاقم آلوده نشه؟؟؟
میگم مجی
تو دوست نداری مورچه بشی؟
پستت رو خوندم و خیلی دوستش داشتم...
و اونچه که باعث شد کامنت بذارم نظر زیبای آلن بود...
فرقش فقط تو یه کافه...
سلام
مبارکه. وبلاگ جدید رو میگم. یه جورایی تبریک تلخیه می دونم اما اشکال نداره. همیشه بنویس.
عجب ....
مورچه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چه دنیایی شده...
ای بابا
نمی ذارن آدم چهار صباح یه جا بند بشه!
عجب دنیایی داریم ما
به مورچه های روی گردنمان هم عادت می کنیم
و دلتنگشان می شویم
حتی اگر خودمان قاتلشان باشیم
عجب پیچیده ایم ما
و چه ساده تنها می شویم
واقعا تحت تاثیر این فلسفه عمیق قرار گرفتم
خیلی خندیدم... دوسش دارم.
نوشته خانومه که مشکوکه ... ما مشناسیمش ؟؟
مورچه که فقط آدم رو قلقلک میده ... به اون رفیق عزیزتان بگویید آرزوهای بهتر هم هست ها !!!
خب چرا کولی؟
چون به حال و روزم میخوره عزیزم
آپم بدو بیا:*
چقد شما ها باحالید آخه!!!
یه جورایی دپسرده بودم اما اینجا که اومدم کلی خندیدم..
خداییش اگه این نبوغی که تو این جرو چیزا به خرج می دین جای دیگه به خرج داده بودین الان ما ایرانی جماعت تو یه سیاره دیگه زندگی می کردیم!!!!
خیلی حال کردم با این جمله...
از قدیم گفتن ؛احتیاج مادر اختراع است؛
یادم باشه ازین به بعد به مورچه های به یه چشم دیگه نیگا کنم!!! گناه دارن خب!!!
من دوس داشتم مورچه میشدم میرفتم تو دماغ یه ژسره هی گازش میگرفتم
آپم
پسرا مورچه ان؟ جل الخالق!
من هم یه پست راجع به مورچه ها دارم تازه!!!
ولی نه اینجوری!
حالا چرا گاز ؟ کارای بهتری هم هست مثلا بوس :)