مخمصه های یک روح پیچیده

تو نازک طبعی و طاقت نیاری ...... گرانی های مشتی دلق پوشان

مخمصه های یک روح پیچیده

تو نازک طبعی و طاقت نیاری ...... گرانی های مشتی دلق پوشان

بیلخ!

1- آنچنان که از ظاهر و باطن امر پیداست دخترک، یگانه همسری است که میتواند، شوهرش را درطول چندساعت از گدایی به پادشاهی برساند!

بحث سفره هفت سین بود. میفرمودند شما که خسته و کوفته از خانه تکانی قصد مراجعت به آغوش بنده را دارید، راه کج میکنید و دو فروند چایی لبریز لب دوز که خودتان دم کرده اید میریزید و می آورید!

این قبل از تحویل سال! بعد از تحویل سال نیز روبوسی و سپس عیدی بنده را مرحمت میفرمایید و بعد لالا!البته نگفتند اگر ظهر بود بازهم لالا یانه!!!

یعنی بنده تا لحظاتی قبل از تحویل سال درست همچو گدا،کلفت و...جان بکنم، بعد از تحویل سال همچو پادشاهی گشاده دست عیدی دهم! این هم از مخمصه های پیچیده ی یک شوهر روح درهم پیچیده!!

باری! هرچند همه مزاح بود اما شوخی شوخی جدی میشود!! بگذریم!

 

2- من تصور میکنم که نیک بختی و بدبختی محصور به انسان نیست بلکه جانوران و...از نیک بختی برخوردار یا بدبخت هستند. هزاران مثال برای اثبات این مدعا وجود دارد، مثلا شخص شخیص خودت! تا به حال چند مورچه را له نموده ای؟ خب آن مورچه گریزان از آدم و آدمیت(!) بدشانس وبدبخت بوده که له شده است و قص علی هذا! پس سعی کنین درسال جدید اگر توانایی خوشبخت کردن خود را ندارید دیگران را بدبخت نکنید! البته سوسک ها و عنکبوات ها از این قاعده مستثنی هستند!

 

3- چیزی که به نظر ما از محالات جلوه مینماید این است که بتوانیم زمان را به عقب برگردانیم و امروز را مبدل به دیرز و امسال را مبدل به سال گذشته کنیم. مترلینگ معتقد بود که امروز همان دیروز است و فردا همین امروز! چیزی که باعث میشود مانتوانیم گذشته را بازگردانیم این است که نمیتوانیم قلبمان، کلیه و... را عوض کنیم* و آن را جوان کنیم! میدانید؟ حرف حرف جوانی است! پس جوانی را دریابید گوگوری مگوری های من!

 

4- عیدتون مبارک!

 

* البته امروزه این امر میسر است! پس یک بیلخ بزرگ به این اندیشمند بزرگ!

-----------------------------

پ.ن: تا ساعت ۲و۲۰دقیقه داشتم بادخترک میچتیدم! اگر این پست به دلتان نشسته که خب از تاثیرات اوست و اگر ننشسته که واقعا آدم مزخرفی هستید! به هرحال هرچند این پست هول هولکی شد و مجبور شدم توی ۲۰ دقیقه جمعش کنم اما خیلی دوستش دارم. گویا آخرین پست سال ۸۹دوست داشتنی ترین پستم است.

پ.ن: این بلاگ اسکای نفهم هنوز نفهمیده سال تحویل نشده! مرده شور مرده میت نمای کفن شده پست را زده یک فروردین!

خودخواه

در چند روز اخیر اصلا حال روحی مساعدی نداشته ام. گاهی اوقات به پوچی میرسی، اما این حال من پوچی نبود! یک حال مزخرف که هیچ اسمی نمی شود برایش انتخاب کرد، نمیشود توصیفش کرد.

این روزها دخترک را حسابی اذیت کرده ام اما او آرام تر و متین تر و صبورتر از همیشه تحملم کرده است. این دختر یا واقعا عاشق است یا واقعا دیوانه!

من هزاران هزار دلیل برای دوست داشتنش دارم، او هم یک دنیا دلیل ردیف میکند جلوی چشمانم برای اینکه دوستم دارد و دلایلش هم درست و منطقی به نظر میرسد اما او از من بسیار سرتر است. مبالغه نیست، اگر مبالغه بود معشوق بزرگ میشد، حقیقت است چون بزرگی او و کوچکی خود را فریاد میزنم.

واقعا حیف است، ای کاش میتوانستم از او بگذرم! حیف است به پای من بسوزد و بسازد، حیف است با من باشد. بارها به او گفته ام خودخواه تر از آنم که بگذارم از پیشم برود! خودخواه تر از آنم که از او بگذرم برای خوشبختی اش!

بگذریم! فقط میخواستم یادم بماند چه موجود مزخرفی هستم!

دوستت دارم دختره ی مشهدی بامزه ی عاشق.