مخمصه های یک روح پیچیده
تو نازک طبعی و طاقت نیاری ...... گرانی های مشتی دلق پوشانمخمصه های یک روح پیچیده
تو نازک طبعی و طاقت نیاری ...... گرانی های مشتی دلق پوشانخوب
خوب نیستم!
خیلی بده که حرفای زیادی واسه گفتن داشته باشی اما نتونی بگی!
لطفا نپرسیدم چرا اینطوری ام و...........
نیم ساعته مدام مینویسم و پاک میکنم!
حالم کم کم داره از خیلی چیزها به هم میخوره!
آخی
چخده شبیه من
مطالب وبمو که بخونی میفهمی که همش همین حس داره تکرار می شه
یک حس گس
امروز روز بدی بود.. با کلی اشک یه پست نوشتم پر از حرفایی که نمیشه گفت.. بعد بدون این که انتشارو بزنم دکمه ی delete رو چند ثانیه نگه داشتم..
تموم میشه یعنی؟؟
سلام
بعضی وقتا حسا خیلی مشترک میشن.منم گاهی وقتا اینجوری میشم به سرم میزنه وبلاگ رو حذف کنم بره پی کارش.
ای بابا چرا اینجا همه دپن؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به هرکی سر میزنی همینجوریه,میری دلت شاد شه
میفهمی بقیه حالشون از تو گرفته تره
آخه چرااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ایشاا... که بخیر بگذره
شعره بابا عزیزم!
شاید اگه پاک نمیکردی بهتر بود
دیوانه
اون کامنت بالایی برای کامنت 303 ِ وب ِ خودم بود
گل!!!!!!!
درست وقتی تهوع آزارت میدهد
دلت دچار تنوع میشود
و این تنوع
گاهی تهوع بعدی را بدنبال دارد
اما چه میشه کرد
دچار باید بود
در مورد سوالتون
بله هر دو نوشته از کتاب موبایل ها هستند
ممنونم از توجه و دوستیتون
سلام خود شیفته.حال کردی ؟!
حالا تو کم ترین کاری که می تونی برا من بکنی اینه که توو عروسیم یه قر بدی!
اوکی ؟!
اینقدرم دپ نباش.این روزا همه یه جورایی داغونن.
چشم! نمیپرسیم..
ای ول به رکابی
D:
دقیقن میدونم چی میگی ...
بد دردیه . بد
خب دیگه نمیپرسیم چرا خوب نیستی ! چشم
فقط میتونم بگم امیدوارم خوب بشی زودتر
واقعا خیلی زجر آوره که آدم حرف داشته باشه و نتونه بزنه..
بازم درد مشترک ... ولی من می خوام به افتخار اسفند ماه ، تولدم ، چهارشنبه سوری و عید بزنم به بی خیالی ظاهری ...
در ضمن بابا متفکر ( زشتت تو عکسو می گم ... با رکابی پشت به پوستر دکتر شریعتی )
زشتت غلطه منظورم ژستت بود
کم کم ؟؟؟
خوش به حالت ...
کم کمش به خدا خیلی خوبه..جای شکرش باقیه...
درکت می کنم
فقط منظورتو نمی گیرم این عکس ۳کثی که گذاشتی تو ادامه ی مطلب جریانش چیه ایا؟
اوه برو بابا حالا مگه چی نوشته بودی بیخیال کلمه یعامیانه بود
این پیغام مثلا خصوصیه