مخمصه های یک روح پیچیده

تو نازک طبعی و طاقت نیاری ...... گرانی های مشتی دلق پوشان

مخمصه های یک روح پیچیده

تو نازک طبعی و طاقت نیاری ...... گرانی های مشتی دلق پوشان

هیولا 1

ساعت های متمادی است دارم به این فکر میکنم که این تغییرات در جهت مثبت بوده است یا منفی. وقتی میگویم ساعت های متمادی یعنی 3، یا شاید 4ساعت.


شروع این تغییرات شاید از روزی کلید خورد که برای ثبت نام در دانشگاه جدید رفته بودم، آن تنهایی کذایی جرقه ای بود در انباری پر از باروت که البته قسمت اعظم بشکه های باروت در این انبار، به خاطر مجاورت با بشکه های آب نم کشیده اند، اما کافی است آن قسمت نم نکشیده بسوزد و آرام آرام باروت های نم کشیده را خشک کند و بعد بنگ! هیولایی به نام مجتبی!



میدانید؟ حس میکنم دارم کم کم شبیه بقیه ی آدم ها میشوم، با تمام کثافت ها و حقه بازی ها و بدی هایشان. تصورش را بکن! چیز کریهی است.

هر آدمی می تواند آدمکش بشود، چرا من نتوانم؟ وقتی میگویم هیولا منظورم این است! یک آدمکش با پیروی از طبیعتش یک دسته آدم را سلاخی میکند بدون اینکه ککش بگزد!

چنین شخصی آدمکش به دنیا آمده است؟ مطمئنا این چنین نیست، این ما بوده ایم که به مرور زمان شخصیتش را به این سمت سوق داده ایم، طبیعتش را این چنین تربیت کرده ایم و حال باید بنشینم و دست پختمان را نوش جان کنیم!


در عرصه سیاست مبحثی است به نام "ژئوپولیتیک اند جاب"، جغرافیای سیاسی و کار. به طور مثال قبل از انقلاب اگر اشتباه نکنم طرحی اجرا شد به نام طرح فرح دیبا( نام طرح را درست به خاطر ندارم) که در آن به طور مثال کارخانه ای ریسندگی در سیستان و بلوچستان تاسیس شد. پنبه و... را در استان های شمالی تولید میکردند و سپس به این کارخانه جات در آن سوی کشور انتقال میداند! بعد از انقلاب به این نتیجه رسیدند که این کار نه تنها صرفه ی اقتصادی ندارد بلکه بسیار احمقانه است!کارخانه بسته شد و.....


نتیجه اش میشود چه؟ شخص شخیص عبدالمالک ریگی! وقتی عملا کاری برای عده ای وجود نداشته باشد، این افراد شکم خودشان، فرزندان شان و.... را چگونه باید سیر کنند؟ با قاچاق، آدمکشی و....

--------------------------

پ.ن: طولانی شد، برای همین تصمیم گرفتم در دو پست بیاورمش.

پ.ن: مجتبای جدید.........بیخیال!

پ.ن: هرچند با تاخیر ولی دختر کرد مهربون تولدت مبارک.کمتر دوست مجازی هست بخواهم تولدش را توی وبلاگم تبریک بگم!بهترین ها را برات آرزو میکنم.

نظرات 29 + ارسال نظر

اووووووووووووووووووووووووووووووووول شدم

نه تورو خدا یه وخت بد نشیا....همشهریم گناه داره
حرفت هم درسته هم نه .چون آدمایی هستند که توبدترین شرایط بهترین میمونن ...سخته اما ممکن

بیخود چی چیو مجتبی ِ جدید دِ هَ هرچی هیچی نمیگم

منتظرم بقیه اش رو بخونم تا ببینم این انفجار چه جوریه..بعد بهت میگم نظرم رو

سلام
چند وقت گمت کرده بودم حالا که پیدات کردم میخوای عوض بشی؟
عبدالمالک ریگی رو خیلی خوب اومدی

آلن 1389/12/13 ساعت 12:57

تشبیهت در مورد بشکه های باروت معرکه بود.

عاطی 1389/12/13 ساعت 13:32

با آلن موافقم!

مینا 1389/12/13 ساعت 16:20 http://minasebt.blogfa.com

سلام مجتبی خان
جسارتا بنظر من هر ادمی نمیتونه ادمکش با هیولا بشه یه کم اغراق کردین
منم تولد دوستتون رو تبریک میگم

حالا شما هیولا می خوای باش باش
اتفاقا من اینقدر انیمیشن هیولاها رو دوست داشتم
اگه مجتبی ریگی می خوای بشیم بشو
اما ریگ کوچولوئ
من پیشنهاد می شم کوه باشی یا سنگ عظیم
اما جدا از شوخی هر کدوم ار ما می تونیم بدترین کارو ادم کشی هارو انجام بدیم
فقط خدا کنه تو موقعیتش قرار نگیریم
اگر نتونیم کسی و بکشیم تو اون موقعیت خودمون و خواهیم کشت

مونا 1389/12/13 ساعت 16:32

تولد دوستتان مبارک باشد

فاخته 1389/12/13 ساعت 17:50 http://3881467hk.blogfa.com/

رسی هانیبال ها را دیدی اژدهای سرخ و سکوت بره ها را می گویم اما شخصیت اصلی اسمش هانیبال است آنهم زندگی شخصیست که یک هیولا می شود البته از نوع آدم خورش

سلام..
یکم گیج شدم.. میخواستم تیکه تیکه نظر بدم ولی شیطون گولم زد یه کله تا آخرش خوندم نتیجشم شد این که یادم رفت حرفمو..
راستی در مورد بند سوم راستش منم چند وقته این حس رو دارم.. نمیتونم باهاش کنار بیام.. سختمه.. درکش و حسش.. شاید این منو آشفته کرده..ولی نه حد آدم کش.. در حد آدمی و بدی هاش.. شایدم من دارم زیادی بزرگش میکنم..
نساجی.. در موردش بحث عظیمی دارم.. به خاطر تعطیلی هاش.. چون رشته ی مورد علاقم بود..
ربطشم به ریگی عالی بود..

خانومی 1389/12/13 ساعت 18:57

بشکه باروت! یه وقت هیولا نشییییییی که بهت نمیاد!

سلام .میخای چی کار کنی؟؟؟؟؟؟؟؟

یادگاری رفیق

سلام
مثل اینکه بدموقع مزاحم شدم موقعی که هیولا شدی.
می خواستم بیای به وبلاگ جدیدم.توقع ندارم نظر بدی میخوام بیای و بخونی

دقییقا ، واقعا گاهی چی بسر ادما میاد که میشن بشکه باروت در حال انفجار ، میشن هیولا ... ولی عبدالمالک ریگی شدن خباثتی میخواد که کمتر کسی در خودش داره ...
خدا میدونه این تبریک تولد تو چقدر برام ارزشمند بود ...
سرت سرفراز ، تنت سالم و دلت شاد باشه دوست خوب من

کلا هر چی هستیم خدمون هستیم همه چی رو خودمون می سازیم می تونیم خوب باشیم می تونیم بد باشیم هر چی که دوست داریم می تونیم باشیم

والا. چی بگم نظری ندارم
فقط اومدم بگم من لینکوندمت

سحر 1389/12/14 ساعت 12:38 http://sahar22761.blogfa.com

هیولایی به نام مجتبی
به نام سحر
به نام انسان...
این تعبیر جدا جالبیه...
هیولایی به نام انسان....

من خیلی وقته تبدیل به این هیولا شدم!

سحر 1389/12/14 ساعت 13:19 http://sahar22761.blogfa.com

شما رو لینکوندم
مراتب جهت استحضار.

سلام
حق با شماست دروغ حتی اگر برای ناراحت نکردن باشه بده
برای همین من معذرت خواهی کردم
ضمنا شما لطفا هیولا نشوید
همین مجتبی هم که هستید کم نداره از ...
تولد منم یادت نره


اخ گفتی
میدونی باید گرگ باشی
قانون جنگله دیگه
ضعیفا کشته میشن
شیر باید از اهو سریع تر بدود تا گرسنه نماند
اهو باید از شیر سریع تر بدود تا کشته نشود

هیونا ! بچه ها اغلب به هیولا میگن هیونا؛ هیونا موجودیست بیشتر شبیه ِ کبریت ِ بی خطر !!
و تو دقیقأ یک هیونایی

آخ کاش میشد جدی جدی جیک ثانیه آشپزخونه ی کوفتی تمیز بشه

نیل آی 1389/12/14 ساعت 20:33 http://www.alale.blogfa.com

به نظرت انار دل آدم ترک بخوره آدم چطوری میشه ؟

سلام عزیزم راستش لوکس بلاگ قاطی کرده تو مدیریت وبم نمی تونم برم واینکه حالا حالا ها نمیتونم آپ کنم شرمنده
راستی آپت خیلی جالب توجه بود

مکانیک میخونم

سحر 1389/12/16 ساعت 00:09 http://sahar22761.blogfa.com

من دوست دیگه ای ندارم که نوشته هیولایی بنویسه ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد